مرگ اندیشی

مرگ، آغاز زندگی دیگر

گاهی به تفلسف مینشینم. گاهی با فکر مرگ بازی میکنم.
در این وبلاگ، اندیشه های فلسفی خود درباره مرگ را با دیگران به اشتراک خواهم گذاشت. گاهی جملات ادبی نیز به یاری من شتافته است.
نظر دیگران برای من اهمیت دارد.

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۳۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «deathology» ثبت شده است

به صدای قلبت گوش کن

گوئی مدام زمزمه میکند:

حانَ الرَّحِیل، حانَ الرَّحِیل، حانَ الرَّحِیل، ...

یعنی وقت رفتن فرا رسیده!

و هر تپش، یک قدم ما را به زمان رفتن نزدیکتر میکند!

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۳ ، ۱۴:۴۷
در دیار ما که جان از بهر مردن میدهند
آرزوی عمر جاویدان ندراد هیچ کس
صائب
۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۳ ، ۰۷:۱۲

ای انسان

هستی، دارای حقیقتی در پس ظاهر خویش است

اگر از سراب اطراف خود چشم بپوشی، آن حقیقت را خواهی دید

مرگ نوعی چشم پوشی اجباری است!

اما بنگر چقدر خود را برای مواجهه با آن حقیقت آماده ساخته ای؟!

مراقب باش!

برخی چنان چشم حقیقت بین خود را بسته اند، که حتی پس از مرگ هم گشوده نخواهد شد!


«و هر که در این دنیا نابینا باشد، در آخرت نیز نابینا و گمراه تر است»

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۳ ، ۱۵:۰۵
از جمادی مردم و نامی شدم
وز نما مردم، به حیوان سر زدم
مردم از حیوانی و آدم شدم
پس چه ترسم، کی ز مردن کم شدم؟
حمله دیگر بمیرم از بشر
تا برآرم از ملائک بال و پر
وز ملک هم بایدم جستن ز جو
کلُّ شیءٍ هالک الّا وَجهُهُ
بار دیگر از ملک قربان شوم
آنچه اندر وهم ناید، آن شوم
پس عدم گردم عدم چون ارغنون
گویدم إنّا إلَیهِ راجِعون
مولوی
۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۳ ، ۱۱:۴۲

مرگ چیزی نیست جز قطع تعلقات انسان از عالم ماده

فرقی نمیکند که این انقطاع چگونه صورت پذیرد

مرگ، ممکن است با جدا شدن همیشگی روح از بدن، حاصل شود

و ممکن است با قطع تعلق انسان از دنیا در زمان حیاتش باشد

در این صورت در حالی که فرد زنده است، مرگش نیز فرا رسیده!

این انقطاع، با اراده خود او و با زحمت زیاد حاصل میشود

او با اختیار خود مرده

و این را «مرگ اختیاری» گویند

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۳ ، ۱۱:۲۱

مرگ را دانم، ولی تا کوی دوست

راه اگر نزدیکتر دانی، بگو!

مولوی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۳ ، ۰۷:۳۲

پس از مرگ روانه قبر میشوی

و قبر نه آن حفره است که جسد تو را در آن میگذارند و خرواری خاک نثارش میکنند

قبر عالمی است میان دنیا و آخرت

قبر مرحله ایست که تو تا روز قیامت در آن باقی میمانی

قبر همان برزخ و از سنخ عالم مثال است

به محض وفات، وارد عالم جدیدی میشوی؛ این چندان ارتباط به دفن تو ندارد!

و تو در آن عالم، اعمال خویش را مشاهده خواهی کرد و قدری از تلخ و شیرین آن را خواهی چشید

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۳ ، ۲۲:۴۲
با مرگ از بدن دنیوی جدا میشوی
در واقع رابطه تو با عالم ماده قطع میشود
و بطور دقیقتر، دیگر نمیتوانی هیچ تصرفی در این عالم کنی
این ممکن است تو را آزار دهد؛ چون از خیلی کارها محروم میشوی
مثلاً نمیتوانی بستگان و وابستگان خود را دلداری دهی
و نمیتوانی کارهایی را که به آن عادت داشته ای را به انجام رسانی
حاصل این، قلبی آکنده به حسرت خواهد بود
و این ثمره دلبستگی های نابجایی است که به این عالم داشته ای
اما این گوشه ای از ماجراست
در واقع این اولین مواجهه تو با مرگ است
بعد از این همه، تازه متوجه میشوی که جهانی دیگر در انتظار توست
و اینجاست که متوجه میشوی که چه فرصتهایی را از دست داده ای!

«سخت ترین غصه ها، از دست دادن فرصتهاست»
۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱ ۰۲ دی ۹۳ ، ۲۰:۴۶

بس نامور به زیر زمین دفن کرده اند

کز هستیش به روی زمین بر نشان نماند

وان پیر لاشه را که سپردند زیر گل

خاکش چنان بخورد کزو استخوان نماد

زنده است نام فرّخ نوشینروان به خیر

گرچه بسی گذشت که نوشینروان نماند

خیری کن ای فلان و غنیمت شمار عمر

زان پیشتر که بانگ برآید «فلان» نماند

سعدی

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۱ ۰۲ دی ۹۳ ، ۱۴:۳۱
جاده ای که روان ما در آن حرکت میکند، مسیر پر فراز و نشیبی است
گاهی شادی و سرور، ما را به بلند ترین قله های این راه میکشاند
و گاه نیز در حضیض غم و اندوه فرو میرویم
اما این اندیشه مرگ است که در هر دو حالت، ما را از مخمصه نجات میدهد
در قله های شادمانی که گاه ما را از خود بیخود میکند،این صدای مرگ است که میگوید: هشدار که این حال خواهد گذشت
و در دره های غم و اندوه، باز این مرگ است که بشارت به رهایی میدهد
اگر مرگ نبود، شاید امید به زندگی، به صفر میل می نمود؛ محزون را غم می پژمرد؛ و مسرور خود را در آخر خط می دید!

«و اگر مرگ نبود، دست ما در پی چیزی می گشت»
۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱ ۰۲ دی ۹۳ ، ۰۰:۵۷