کی ز مردن کم شدم؟
چهارشنبه, ۳ دی ۱۳۹۳، ۱۱:۴۲ ق.ظ
از جمادی مردم و نامی شدم
وز نما مردم، به حیوان سر زدم
مردم از حیوانی و آدم شدم
پس چه ترسم، کی ز مردن کم شدم؟
حمله دیگر بمیرم از بشر
تا برآرم از ملائک بال و پر
وز ملک هم بایدم جستن ز جو
کلُّ شیءٍ هالک الّا وَجهُهُ
بار دیگر از ملک قربان شوم
آنچه اندر وهم ناید، آن شوم
پس عدم گردم عدم چون ارغنون
گویدم إنّا إلَیهِ راجِعون
مولوی
اگر بتوانید مطالب فلسفی را شیرین بیان کنید ، کار بزرگی کرده اید.
ظاهر سازی وبتان بیشتر غروب و دلگیری و شاید یأس است.
در حالی که نگاهتان به مرگ جور دیگری است. کاری کنید که مخاطب با ورود به وبلاگتان از مرگ تصویر واقعی پیدا کند. شما خودتان دیگر در کلیشه های رایج کار نکنید.
ملتمس دعا.