مرگ اندیشی

مرگ، آغاز زندگی دیگر

گاهی به تفلسف مینشینم. گاهی با فکر مرگ بازی میکنم.
در این وبلاگ، اندیشه های فلسفی خود درباره مرگ را با دیگران به اشتراک خواهم گذاشت. گاهی جملات ادبی نیز به یاری من شتافته است.
نظر دیگران برای من اهمیت دارد.

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۲۸ مطلب با موضوع «فلسفی» ثبت شده است

مرگ حتمی است.

فکر مرگ نیز حتمی است؛ هیچ کس نیست که فکر مرگ او را مشغول نساخته باشد.

اما برخی شوق به مرگ دارند و برخی در تمام عمر خود از آن میگریزند.

اما هیچ کس را از مرگ، گزیر نیست.

آنان که دنیا را محل گذر دانسته و برای جهان دیگر توشه انباشته اند، با مرگ مانوس اند و زندگی شیرینی را سپری خواهند کرد.

عمر برای این گروه، غنیمتی است تا توشه بیشتری جمع کنند

و آنان که دنیا را فرصتی برای برآوردن آرزوها دانسته اند، باید تلاش کنند که فکر مرگ آنان را پژمرده نسازد.

اینان عمری از چیزی که غیر قابل اجتناب است، فرار میکنند!

اینان زندگی تلخی را تجربه خواهند کرد.

«و کسی که از یاد من روی گرداند، زندگی فلاکتباری خواهد داشت»

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۳ ، ۰۱:۳۱

هرگز اندیشیده ای که چقدر در حرکت هستیم؟!

آیا چیزی را سراغ داری که آرام باشد؟

هیچ چیز ثبات ندارد

هیچ چیز آرام نیست

انسانها پیر میشوند

و اجسام رو به سوی فرسودگی دارند

حتی خورشید نیز، مثل همه خواهرانش روزی خواهد مرد

در دل یک اتم هم غوغاست؛ الکترونهای بیتاب آن روزی بر هسته اش سقوط خواهند کرد و یک جسم نوترونی صرف را تشکیل خواهد داد

همه چیز بیتاب است

و بیتاب تر از همه، زمان!

این حرکتی است که همه ما خسته از آنیم؛ اما شاید این خستگی را در نمی یابیم

عالم پس از مرگ، چنین نیست

آنچه که هستی، هستی

نه پیر و فرسوده میشوی، و نه غم تلخ و شیرین آینده داری!

ثبات و آرامش ابدی در انتظار ماست

و شاید ثباتی همراه عذاب؛ و این به اعمالت وابسته  است

و این یک روی سکه است!!!

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۳ ، ۲۰:۰۱

پروردگارا

فرمودی هر شب جمعه، جمعه بخوانیم

و چه نیکو در آن به یادمان آوردی که:

«قُل إنَّ الموت الذی تفرّون مِنه فإنّه مُلاقِیکُم ثمَّ تُردُّونَ إلی عالِمِ الغَیبِ و الشّهادةِ فیُنَبِّئُکُم بِما کنتم تعملون»

یعنی:

«بگو آن مرگی که از آن فرار میکنید، با شما ملاقات خواهد کرد. سپس نزد خداوند عالِم پنهان و آشکار بازگشت داده خواهید شد تا به کارهائی که کرده اید آگاهتان سازد»

جمعة/8

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۳ ، ۱۹:۰۷

به صدای قلبت گوش کن

گوئی مدام زمزمه میکند:

حانَ الرَّحِیل، حانَ الرَّحِیل، حانَ الرَّحِیل، ...

یعنی وقت رفتن فرا رسیده!

و هر تپش، یک قدم ما را به زمان رفتن نزدیکتر میکند!

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۳ ، ۱۴:۴۷

ای انسان

هستی، دارای حقیقتی در پس ظاهر خویش است

اگر از سراب اطراف خود چشم بپوشی، آن حقیقت را خواهی دید

مرگ نوعی چشم پوشی اجباری است!

اما بنگر چقدر خود را برای مواجهه با آن حقیقت آماده ساخته ای؟!

مراقب باش!

برخی چنان چشم حقیقت بین خود را بسته اند، که حتی پس از مرگ هم گشوده نخواهد شد!


«و هر که در این دنیا نابینا باشد، در آخرت نیز نابینا و گمراه تر است»

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۳ ، ۱۵:۰۵
از جمادی مردم و نامی شدم
وز نما مردم، به حیوان سر زدم
مردم از حیوانی و آدم شدم
پس چه ترسم، کی ز مردن کم شدم؟
حمله دیگر بمیرم از بشر
تا برآرم از ملائک بال و پر
وز ملک هم بایدم جستن ز جو
کلُّ شیءٍ هالک الّا وَجهُهُ
بار دیگر از ملک قربان شوم
آنچه اندر وهم ناید، آن شوم
پس عدم گردم عدم چون ارغنون
گویدم إنّا إلَیهِ راجِعون
مولوی
۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۳ ، ۱۱:۴۲

مرگ چیزی نیست جز قطع تعلقات انسان از عالم ماده

فرقی نمیکند که این انقطاع چگونه صورت پذیرد

مرگ، ممکن است با جدا شدن همیشگی روح از بدن، حاصل شود

و ممکن است با قطع تعلق انسان از دنیا در زمان حیاتش باشد

در این صورت در حالی که فرد زنده است، مرگش نیز فرا رسیده!

این انقطاع، با اراده خود او و با زحمت زیاد حاصل میشود

او با اختیار خود مرده

و این را «مرگ اختیاری» گویند

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۳ ، ۱۱:۲۱

مرگ را دانم، ولی تا کوی دوست

راه اگر نزدیکتر دانی، بگو!

مولوی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۳ ، ۰۷:۳۲

پس از مرگ روانه قبر میشوی

و قبر نه آن حفره است که جسد تو را در آن میگذارند و خرواری خاک نثارش میکنند

قبر عالمی است میان دنیا و آخرت

قبر مرحله ایست که تو تا روز قیامت در آن باقی میمانی

قبر همان برزخ و از سنخ عالم مثال است

به محض وفات، وارد عالم جدیدی میشوی؛ این چندان ارتباط به دفن تو ندارد!

و تو در آن عالم، اعمال خویش را مشاهده خواهی کرد و قدری از تلخ و شیرین آن را خواهی چشید

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۳ ، ۲۲:۴۲
با مرگ از بدن دنیوی جدا میشوی
در واقع رابطه تو با عالم ماده قطع میشود
و بطور دقیقتر، دیگر نمیتوانی هیچ تصرفی در این عالم کنی
این ممکن است تو را آزار دهد؛ چون از خیلی کارها محروم میشوی
مثلاً نمیتوانی بستگان و وابستگان خود را دلداری دهی
و نمیتوانی کارهایی را که به آن عادت داشته ای را به انجام رسانی
حاصل این، قلبی آکنده به حسرت خواهد بود
و این ثمره دلبستگی های نابجایی است که به این عالم داشته ای
اما این گوشه ای از ماجراست
در واقع این اولین مواجهه تو با مرگ است
بعد از این همه، تازه متوجه میشوی که جهانی دیگر در انتظار توست
و اینجاست که متوجه میشوی که چه فرصتهایی را از دست داده ای!

«سخت ترین غصه ها، از دست دادن فرصتهاست»
۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱ ۰۲ دی ۹۳ ، ۲۰:۴۶