مرگ اندیشی

مرگ، آغاز زندگی دیگر

گاهی به تفلسف مینشینم. گاهی با فکر مرگ بازی میکنم.
در این وبلاگ، اندیشه های فلسفی خود درباره مرگ را با دیگران به اشتراک خواهم گذاشت. گاهی جملات ادبی نیز به یاری من شتافته است.
نظر دیگران برای من اهمیت دارد.

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سفر مرگ» ثبت شده است

از این رباط دو در چون ضرورت است رحیل
رواق و طاق معیشت چه سربلند و چه پست
حافظ
۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۳ ، ۱۴:۰۲

عمر تو، شمار نَفَس های توست

«نفسهای آدمی، گامهائی است که به سوی مرگ بر میدارد.»

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۳ ، ۱۳:۳۰
آنچه را پایان است، هر اندازه که مدید باشد، باز هم کوتاه است


و تو چگونه خواهی توانست در تناسب بین باقی و فانی، برای فانی شأنی قائل شوی؟!
عدد هر اندازه که بزرگ باشد، باز هم در نسبتی که با بینهایت دارد، به صفر متمایل میشود!
پس باید در گرداب بی امان این دریای متلاطم، بر صخره ابدیت لنگر اندازیم
۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۳ ، ۱۴:۰۳

این کهنه جهان به کس نماند باقی

رفتند و رویم و دیگر آیند و روند

خیام

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۳ ، ۱۲:۱۰

ما مسافر هستیم

برخی از ما رسیده اند

و برخی هنوز سفر خود را آغاز نکرده اند

ما نیز در این راه، گاهی همسفر میشویم

گاهی با یکدیگر بطور اتفاقی آشنا میگردیم

و سپس سیر همیشگی این سفر، ما را از یکدیگر جدا میکند

این سفر یک سیر یکپارچه و بدون انقطاع است که هیچ کس را مجال توقف نمیدهند

اولین توقف، آخرین توقف است؛ یعنی مرگ

اما هر کس خودش مسئول انتخاب مسیرش است!

روزی همه با هم جمع خواهیم شد

و سپس هر کس را راهی جایگاهی خواهند کرد که خودش انتخاب کرده!

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۳ ، ۱۱:۲۲

مرگ را دانم، ولی تا کوی دوست

راه اگر نزدیکتر دانی، بگو!

مولوی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۳ ، ۰۷:۳۲

پس از مرگ روانه قبر میشوی

و قبر نه آن حفره است که جسد تو را در آن میگذارند و خرواری خاک نثارش میکنند

قبر عالمی است میان دنیا و آخرت

قبر مرحله ایست که تو تا روز قیامت در آن باقی میمانی

قبر همان برزخ و از سنخ عالم مثال است

به محض وفات، وارد عالم جدیدی میشوی؛ این چندان ارتباط به دفن تو ندارد!

و تو در آن عالم، اعمال خویش را مشاهده خواهی کرد و قدری از تلخ و شیرین آن را خواهی چشید

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۳ ، ۲۲:۴۲
با مرگ از بدن دنیوی جدا میشوی
در واقع رابطه تو با عالم ماده قطع میشود
و بطور دقیقتر، دیگر نمیتوانی هیچ تصرفی در این عالم کنی
این ممکن است تو را آزار دهد؛ چون از خیلی کارها محروم میشوی
مثلاً نمیتوانی بستگان و وابستگان خود را دلداری دهی
و نمیتوانی کارهایی را که به آن عادت داشته ای را به انجام رسانی
حاصل این، قلبی آکنده به حسرت خواهد بود
و این ثمره دلبستگی های نابجایی است که به این عالم داشته ای
اما این گوشه ای از ماجراست
در واقع این اولین مواجهه تو با مرگ است
بعد از این همه، تازه متوجه میشوی که جهانی دیگر در انتظار توست
و اینجاست که متوجه میشوی که چه فرصتهایی را از دست داده ای!

«سخت ترین غصه ها، از دست دادن فرصتهاست»
۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱ ۰۲ دی ۹۳ ، ۲۰:۴۶

وقتی به سفر میروی، مقصد تو تنها چیزی است که تو را در همه لحظه ها همراهی میکند

در هر قدم، این فکر مقصد است که تو را به پیش میراند

موتورهای هواپیما، بیتاب رسیدن هستند

زندگی نیز یک سفر است

اگر کمی دقت کنی، هرگز گوشهایت از زمزمه مرگ خالی نیست!

اصلاً برای مرگ متولد شده ای!

به گذر زمان دقت کن؛ گذشتن هر لحظه، حکایت از آن دارد که یک لحظه دیگر به مرگ نزدیکتر شده ای

اگر مقصد نبود، چه نیازی بود به آغاز سفر؟! و اگر مرگ در پیش نبود، چه نیازی بود به تولد؟!

لحظه لحظه، این مرگ است که زندگی را به پیش میراند!


«زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ»

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱ ۰۱ دی ۹۳ ، ۱۱:۲۹